او نمیدانست که شهرت میبلعد، تفاله میکند و دور میاندازد، برای معنویون سختتر. او نمیدانست مقام یعنی دام، پس تمام، تا آغازی نو.
او نمیدانست سر وصل که بالا رود، سر جان پایین میافتد، ورنه سر بالا را مردان در آستان خود چه کنند جز «زدن»؟ مردان سر چه کنند؟ مردان را دلْ مقام است.
او نمیدانست
امّا اگر هم میدانست؟
او نمیدانست و ادّعای نادانستگی نیز میکرد
امّا اگر به دانایی نیز نمیدانست؟
دانایی نادانیست و
کلّهی عقل پوک است،
خندهاش دروغ است
و اشکش وهم.
حلمی | کتاب لامکان