ای که هر دم می کنی تشبیب عشق
تو چه گویی از گریب و جیب عشق
تو چه دانی عشق را ای مستحیل
رو رو بیرون از در تقریب عشق
گر تو باشی نیستی جز دیب عقل
تو نداری نقش از تذهیب عشق
تو مرا شب خوانده ای، آری شبم
شب منم رخشنده از تضریب عشق
چشم منشورم مرا تکثیر کرد
جان من بر بام دل در شیب عشق
رستنی خواهم از این هشتی سرخ
تا ببینم آبی تحبیب عشق
حلمیا گر وصل می خواهی، خموش!
نیست این بی پردگی ها زیب عشق