سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

بازگرداندن هدیه‌ها؛‌ تقدیم به زندگی

نه همیشه در میان جمع، نه همیشه به کناره. هنر گوش فرادادن به هرآنچه خوانده می‌شویم. هنر عشق را دریافتن و به شکلی که دوست می‌داریم به بیرون از خود جاری کردن. به شکلی خلّاق، نو، قائم‌به‌ذات و منحصربه‌فرد، چنان چون خود روح، چنان چون خود عشق. 


هنر را آن نمی‌کند که می‌بیند یا می‌شنود، هنر از آن اوست که دیده‌ها و شنیده‌ها وکشف‌ها و شهودها و دریافت‌ها را به شیوه‌ی خود، از پس وسعت تجربه‌های سخت و اعماق آزمونهای زندگی، به زندگی تقدیم می‌دارد. چنان سالکان و واصلین حقیقی زندگی که زندگی را از مجرای جان خویش به زندگی بازمی‌گردانند. 


باید چیزی آموخت، از سر عشق، کاری کرد بی‌منّت، نو، از ته دل. باید به راه افتاد، از درون، در بیرون. باید برخاست، در هر دو سو، و به هر شکلی که نیک می‌دانیم و به هر شیوه‌ای که می‌توانیم به زندگی هدیه دهیم. بسیار از زندگی ستانده‌ایم، حال وقت بازگرداندن هدیه‌هاست. حال زمانه‌ی بخشیدن است.


حلمی | هنر و معنویت

بازگرداندن هدیه‌ها، تقدیم به زندگی | هنر و معنویت | حلمی

۰

تنها تو، به نام تو، برای تو

Painting by Jeanie Tomanek

تمام خرابی‌ها و رنج‌ها را به نام تو و برای تو تاب‌آوردن، ورنه این جهان و خلایقش که به یک تف هم نمی‌ارزند. تمام این‌ها را برای تو تاب‌آوردن. 


از ما برآوردن، و از ایشان فروریختن. از ما برآوردن و از ایشان باز فروریختن. برآوردن و هرگزا هرگزا هراگزا از برآوردن دست‌نکشیدن، و ایشان را از فروریختن. هر کس به طبع خویش. 


تنها تو، به نام تو، برای تو.


حلمی | هنر و معنویت


نقاشی از: جینی تومانک

موسیقی: Rajna - The Door of Serenity
۰

مجرای آفرینندگی

برای آنکس که نمی‌خواهد درد آزادی را بکشد چه می‌توان کرد؟ برای آنکس که می‌خواهد متعلّقات هزاران‌ساله‌اش را با خویش نگاه دارد و در آن واحد از حقیقت دم زند - و چون چنین کند حقیقت از او بگریزد چرا که حقیقت زنده است و او مرده - و برای او که غمزه‌ی صلح و کمال کند و خنده‌ی دروغین زند - چرا که خنده‌ی حقیقی از درخشش چشمان پیداست و از چین رنجها و عمق مردمکان رازدار - و او را که وهم وصال کند و وهم فراق کند و در کتابها و خرابه‌ها سر فرو برده و خویش را تهی نتواند و لاف تهی بودن زند، چه می‌توان کرد؟ 


برای او که آزادی می‌خواهد، و بهایش را نمی‌خواهد بپردازد هیچ نمی‌توان کرد. برای او که معذور است حقیقت معذور است، چرا که او با عذرها مرده است و حقیقت بی عذرها زنده. 


آنکس را که جسارت از خود گذشتن است و همه‌ی خویش را به طَبَق تسلیم بردن - این بخشش حقیقی، بزرگترین بخشش - زندگی هزارباره می‌بخشد، خرد می‌بخشد، عشق می‌بخشد و بالاتر از همه خلّاقیت. چرا که خلّاقیت خود زندگی‌ست، و خلّاقیت خداگونگی ست. آنکس که خداگونه است ذرّه‌ی جنبان خلّاق هستی است و هر روز چیزی نو از او به عالم عرضه می‌شود. او عرصه‌ی پدیدآوردندگی ست، او محلّ عبور آفرینش است. 


خوش او را که کار خوشان را، خلّاقان را مجراست، امّا خوش‌تر او را که خود صحنه‌ی خلقت است و مجرای آفرینندگی‌. 


حلمی | کتاب لامکان

مجرای آفرینندگی |‌ کتاب لامکان |‌ حلمی
موسیقی: Bach - Cello Suite No. 2 in D minor

۰

کار معنوی

ای دوست! خود را بیازما برای مجرا بودن. آن چه را که چون جان دوست می داری در طبق اخلاص بگذار. آن چه برایت ارزشمند است را ببخش. از بهترینِ خود به جهان هدیه کن. این کار معنوی ست. 

حلمی | کتاب لامکان
خواندن آثار در کتابخانۀ دلبرگ، اینجا.

در طبق اخلاص بگذار | بخشیدن | کتاب لامکان | سید نوید حلمی

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان