سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

عشق است و از این هیبت افسانه چو دودم

عشق است و از این هیبت افسانه چو دودم
شوری‌ست که بر آتش آن سوخته عودم
 
خوابی‌ست که رویای مرا تاب ندارد
دردی‌ست که زان جاری و رقصنده چو رودم
 
خوش باش که بیچاره شوی زین همه مستی
خوش باش از این هستی بی گفت و شنودم
 
گر خام بدم حال گدازان چو تنورم
زین سوختگی بشکنم هنگام صعودم
 
از سرّ نهان گفتم و ما را نه نهانی‌ست
کز سرخی این لعل نمانده‌ست وجودم
 
راه دگری نیست بدان اوج خدایی
یک راه و همین است و چنین ساده سرودم
 
با عقل تو منشین در این میکده دیگر
تا روح شوی از دم این شعر و شهودم
 
تا شعله از آن سایه‌ی پر نور گرفتم
در سایه‌ی آن صوت پرآوازه غنودم
 
زان عقل فرومایه که زنجیر دلم بود
بگسستم و حلمی شدم و بال گشودم

عشق است و از این هیبت افسانه چو دودم | غزلیات حلمی

۰

یک جرعه بدادی‌ام، یک جرعه ی بیش افزا

یک جرعه بدادی‌ام، یک جرعه ی بیش افزا
این عاشق بی‌خود را لاجرعه ده از دریا
بی‌پرسش و بی‌پاسخ مائیم و نگاه و دم
آن کیست که تاب آرد این هیچکسی‌ها را؟

حلمی

یک  جرعه بدادی‌ام، یک جرعه ی بیش افزا | اشعار حلمی
موسیقی: Katil - Kuzim

۰

رقصیدن در هیچ‌نای عدم

طوفانی‌ام؛ برای در خدمت تو بودن آرامم کن، نه برای آرام بودن. در درونم موجهای خروشان بر هم سر می‌شکنند و با هم می‌آمیزند و فرو می‌ریزند و برمی‌خیزند. طوفانی‌ام؛ برای آرامش خوابهای خود آرامم کن، ورنه گر نیک‌تر می‌دانی بگذار بخروشم و زین موجها خود را و همه را با خود ببرم بدانجا که خود می‌دانی و می‌خواهی.


بی‌باده‌مستی چنین خوش است؛
لب‌تشنگی و خستگی و فرو آمدن پلک‌ها، 
لیکن آرزوی بیداری و برپایی و رقصیدن در هیچ‌نای عدم. 


حلمی | کتاب لامکان

طوفانی‌ام | بی‌باده‌مستی | کتاب لامکان

موسیقی: Sevak Amroyan - Yarkhushta

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان