دوشنبه ۱۵ مهر ۹۸
طوفانیام؛ برای در خدمت تو بودن آرامم کن، نه برای آرام بودن. در درونم موجهای خروشان بر هم سر میشکنند و با هم میآمیزند و فرو میریزند و برمیخیزند. طوفانیام؛ برای آرامش خوابهای خود آرامم کن، ورنه گر نیکتر میدانی بگذار بخروشم و زین موجها خود را و همه را با خود ببرم بدانجا که خود میدانی و میخواهی.
بیبادهمستی چنین خوش است؛
لبتشنگی و خستگی و فرو آمدن پلکها،
لیکن آرزوی بیداری و برپایی و رقصیدن در هیچنای عدم.
حلمی | کتاب لامکان
موسیقی: Sevak Amroyan - Yarkhushta