با رفتن کمر جاده نمیشکند و با مردن زندگی از زادن باز نمیایستد. با شکست و فروافتادن، قلّه سر خم نمیکند و با غریبانه در آسمان عزیمت به تیر ضحّاکان زمان غبار شدن، آسمان از بلندای خویش فرو نمیغلتد و به قامت پستان تن در نمیدهد.
با خفتن روح چشمان بیداری نمیبندد،
و آنگاه که نیستی پرده میپیچد
هستی جز برهنهرقصیدن نمیداند.
همه رفتگان به آهنگ خودند و همه آمدگان؛
پس بر آن که خود آهنگ رفتن کرده گریستن خطاست،
و بر آن که خود ترانهی بازآمدن خوانده شادمانی بیاندازه.
حلمی - کتاب اخگران