عبور از عمیقترین راهروی تاریکی در پستترین نشیب شب، به مشعلی فروزان از فرازناکترین شعلهی سحرگاه.
حلمی - کتاب اخگران
یا آنکه رنج راه را به تمامی در مییابد یا که به تمامی فرو میریزد. یا بی سرشت بر مرزها چنبره میزند، بلعیدهی دیو و فضلهخوار غریو - اُف! - یا سرشت باز مییابد و خاموش و دلآوا ترانهی ظفر سر میدهد.
سخن از کجاست؟
از طبیعت است که سنگ میروید،
از خداست که روح میزاید.
سخن از کجاست؟
از آسمان عدم،
و از آفتابیترین نقطهی دم.
سخن از کجاست؟
از دختران بهار،
و از آنان که ناگشوده عریاناند.
حلمی - کتاب اخگران