آسمان، آفتابیست.نه آسمان و نه آفتاب؛درخشش عدم.
حلمی - کتاب اخگران
از گذرگاهان بیعبور،هر قرن یکی و دو تا.
شهامت خویش بودن.نه از آدمی،نه از روح.
صدایی مهیب؛چیزی تازه.
این چیست؟اینجا کجاست؟واگویههای عدم،ماورای تماشا.
انسان بر مبنای خواب،هستی بر مبنای شراب. روح بر مبنای عِرق،نیستی بر مبنای عَرَق.
هر کس با شبیه خویش،
ما نیز با خدا.
اگر نوریبا چنین ظلمت به خاک شد،چه کورسوی حقیر. حلمی - کتاب اخگران