سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

مستی هجوم می‌آرد

مستی هجوم می‌آرد. دست هیچ کس نیست، حتّی خدا گفت دست من هم نیست. خداوندگار جهان‌ها گفت که مستی منم؛ نمی‌دانم کی هجوم می‌آرم و کی پس می‌کشم. من نیز نمی‌دانم کی مستم و مستی چیست و کی هوشیارم و هوشیاری کدام است.

آتش‌ها فرا می‌خیزند. لیکن یاران عشق مصون‌اند. دوستان من در آغوش خدا بی‌گزندند. دوستان من یاران خدایند، یاران خدا دوستان من‌اند، و من یاری را و دوستی را و خدا را نیک می‌دانم و بهرشان جان کوچک بی‌مقدار خویش شاباش می‎دهم.

من اینها را می‌دانستم که رسیدن نمی‌توانند،
پس خود را نیز به مدار نرسیدن کوفتم تا همچون ایشان شوم.
و اینها رازهاییست که بایست در عشق دانستشان،
در عشق که بی‌راز است.

حلمی | کتاب آزادی
مستی هجوم می‌آرد | کتاب آزادی | حلمی
۰

چون عقابان می‌آییم

ما چو عقابان می‌آییم، نه همچون کفتران لرزان. چو عقابان می‌نشینیم، چو عقابان برمی‌خیزیم. هرگز نهراسیده‌ایم، هرگز نمی‌هراسیم، چرا که هراس طعمه‌ی ماست. چرا که ما آزادیم، ما برادران حلقه‌ی ابدی روح. ما بالاتر از روح، ما رفیقان خدا. ما در خدا برخاسته‌ایم و زین پس تمام پیرامون ما، تمام جهان با ما برخواهد خاست. ما رنج را زیسته‌ایم و رنج را خندیده‌ایم و در تاریک‌ترین شبان به شعف رقصیده‌ایم. رنج با ما به پوچی خود خندیده است و به شکوه و لطف بی‌حدّ این زندگی، و به حقیقت طربناک هستی پی برده است. ما حجاب تاریک غم را از سر رنج افکنده‌ایم. 


گفت ما چون عقابانیم، چون عقابان می‌آییم. گفتم آری، چون عقابان، چون عقابان طلایی دشتهای بیکران و شاهبازان آن سلسله قلل بی‌انتهای خدا، و نه چون کفتران لرزان. چون عقابان می‌آییم، چون عقابان می‌نشینیم و چون عقابان برمی‌خیزیم. 


حلمی | کتاب لامکان


موسیقی: الکساندر برودین - در چمنزارهای آسیای میانه
۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان