سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

جان من!‌ در بی نهایت می رویم

گفت با تشویش پس مقصد کجاست؟
جان من!‌ در بی نهایت می رویم
منزل و مقصد مجو چون بچّگان
چون که بر نور هدایت می رویم
حلمی

۰

عشق یعنی صد من از خود باختن

عشق یعنی صد من از خود باختن
در نهان با خویش آتش ساختن
عشق یعنی شعله های روح را
از درون خود برون انداختن
حلمی

۰

مملکت عشق آی، جمعیت فرد بین

مملکت عشق آی، جمعیت فرد بین
هر که جهان خودست، نیست کسی را قرین
لیک تَکان همره اند، پیکره ی یک مه اند 
سلسله ی یک شه اند، این برود آن به زین
حلمی

۰

ز چشم نوربخش تو..

ز چشم نوربخش توست شکنج آسمان پیدا
زمین پیدا، زمان پیدا، همه جان و جهان پیدا
اگرچه تا به پیدایی هزاران جان و جان باید
تو سر در چاک پنهان کن ببین سر تا کران پیدا
حلمی

۰

راه بجو که دور نیست

راه بجو که دور نیست
راه میان گور نیست
راه میان چشم هاست
در کتب قطور نیست
حلمی

۰

این کلام ارغوانی گوش کن

گفتگوهای نهانی گوش کن
گویم از راه میانی گوش کن
آن سخن های گمانی دور ریز
این کلام ارغوانی گوش کن
حلمی

۰

چون مردگان برقصید! این رقص زندگانست!

ای عاشقان برقصید، این رقص رقص جانست
ای بی کسان برقصید، این رقص آسمانست
ای جان جان جانان! بی جان شوید و رقصید!
چون مردگان برقصید! این رقص زندگانست!
حلمی


بشنوید: Camille Saint-Saëns - Danse Macabre

۰

خود نما! مردانه مهمل گوی باش!

من نمی گویم که تو خوش خوی باش
در جهان با مردمان یک روی باش
خوش بشوی از خویش این نقش نفاق
خود نما! مردانه مهمل گوی باش!
حلمی

۰

ببین راه و قدم در راه بگداز

ببین راه و قدم در راه بگداز
نمان بر جای خود یک عمر با ناز
برون از مرزهای امن برخیز
خطر کن، راه را می بین و برتاز
حلمی

۰

سخن تو آفتابست، نه در این و آن کتابست

سخن تو آفتابست، نه در این و آن کتابست
سخن تو با خط عشق چو دعای مستجابست
سخن تو نور دارد، تپش حضور دارد
لب چشمه ماه تا ماه لب تشنه را چو آبست
حلمی

۰

از سریر لامکان تابیده دوست

از سریر لامکان تابیده دوست
آن خروش و این خموشی ها از اوست
بی سخن دل با حضورش پا به پاست
دم به دم جان در سطورش در وضوست
حلمی

۰

جملگی در عشق تو قربان شویم

جملگی در عشق تو قربان شویم
جملگی جان داده جانِ جان شویم
هر چه دشواری ز فهم تار ماست
در طریق عشق تو آسان شویم
حلمی

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان