سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

قمار عشق؛ بازی او

عشق چنین نیست که بنشینی و مجیزش گویی. عشق چنین نیست که انتظارش کشی تا در حقّت لطفی کند و تو را به خویش کشد. عشق چنین هرزگی‌ها نمی‌شناسد، چنین حرص و هوس‌ها نمی‌داند. عشق چنین است که برخیزی و کارش کنی.


تو عشق را قمار نمی‌کنی،
عشق تو را قمار کرده است. 
این بازی اوست.


حلمی |‌ هنر و معنویت

قمار عشق؛ بازی او | هنر و معنویت |‌ حلمی

موسیقی: کارل اُرف - تقدیر (با ترجمه)

۰

آن راه؛ عشق

هزاران به راه می‌آیند و کمتر از یکی باقی می‌ماند. آن روح است که از خویش کم شده است، آنگاه که همه چیز را تاب آورده است. آنگاه که همه چیز تجربه شده است، هیچ‌چیز تجربه خواهد شد. آنگاه که زمان دانسته شد، نوبت دانستن بی‌زمان است.


روح باید راه را بجوید و تنها آن راه را که یکی‌ست، و از تمرین کردن راههای بسیار و روشهای گوناگون بپرهیزد، و راه یکی هم نیست و چون از یک در زبان آدمی عددی کمتر نیست گویند راه یکی‌ست. بهتر آنکه گفته شود آن راه که جز آن نیست.


"به خویش می‌خوانم و از خویش می‌گسیلم. زهی خیال باطل مرگ، زهی خیال باطل راندن. این منم که می‌میرانم، این منم که می‌رانم، و این منم که بر می‌خیزانم، به هیبتی و جانی نو از شعف." :عشق.


حلمی | کتاب لامکان

آن راه؛ عشق | لامکان

موسیقی:‌ Niklas Paschburg - Insight

۰

تو در غم این جهان نباشی

تو در غم این جهان نباشی
دلبسته‌ی این و آن نباشی
در عشقْ خودی و از دم خود
بر تکیه‌ی مردمان نباشی

حلمی

تو در غم این جهان نباشی | رباعیات حلمی

موسیقی: میثم روشندل & ضیا میرراضی - راه رفتن در زمستان

۰

کار بیهودگان؛ تمارین عقل

تمارین عقل در نظر عشق به پشیزی نمی‌ارزند، چرا که این تمارین به نگه‌داشتن روح در آغل زمین است، حال آنکه عشق به رهایی فرا می‌خواند. 


تکرار اذکار ذرّه‌ای روح را بالا نمی‌برد، اگر صرفاً لق‌لقه‌ی زبان باشد و سالک از جریان زندگی جدا باشد. مثل این است که کسی بنشیند روزی هزار بار بگوید عشق و سپس برخیزد و در مردگی‌اش به تمارین عقل بپردازد. نام آن زندگی نیست. 


به راه آیین‌ها رفتن و بر قدم گذشتگان گام سپردن کار بیهودگان است، آنها که نمی‌خواهند زندگی کنند و چون نمی‌خواهند نمی‌توانند، و چون نمی‌توانند به لکّه‌دار کردن زندگی اقدام کنند. بر اینها زمین دوزخ و آسمان دوزخ است. 


حلمی | کتاب لامکان

تمارین عقل | کار بیهودگان | کتاب لامکان | حلمی

موسیقی: HAVASI — Rise of the Instruments

۰

راه خوشان می‌روی آن خوشان می‌شوی

راه خوشان می‌روی آن خوشان می‌شوی
کار خوشان می‌کنی جان خوشان می‌شوی
رزم خوشان رزم تو، بزم خوشان بزم تو
جام خوشان می‌زنی نان خوشان می‌شوی

حلمی

راه خوشان می‌روی آن خوشان می‌شوی | اشعار حلمی

موسیقی: Ray Chen and Luca D'Alberto - Bach-Teaser

۰

راه گِل از خانه‌ی گندم گذشت

راه گِل از خانه‌ی گندم گذشت
راه دل از بزم ترنّم گذشت
خوشه‌ی گندم ده و در رقص بین
ره به سوی خانه که از خُم گذشت

حلمی

راه گِل از خانه‌ی گندم گذشت | رباعیات حلمی

موسیقی: [Misha Mishenko - Metanoia [Full Album

۰

عاشق می‌گوید..

عاشق می‌گوید وقتی همه کس منم، با که بجنگم؟ وقتی من همه‌ام، با که در خود بجنگم؟ همه در من به جنگ‌اند و همه در من به آشتی. تاریکی آنگاه است که چهره می‌پوشانم و نور آنگاه که حجاب می‌گشایم.


سفره‌ی ستارگان تنم تا بی‌انتها گسترده.


حلمی | کتاب لامکان

عاشق می گوید.. | وحدت وجود | کتاب لامکان | حلمی

موسیقی:‌ [Sigur Rós - Valtari [Full Album Stream

۰

جان بی‌عشقان فدای عقل شد

جان بی‌عشقان فدای عقل شد
خلق بی‌حق در هوای عقل شد


منبر از عقل و فقیهش عقل گشت
نور دل بیرون و جای عقل شد 


وجد را گفتند جفت روح نیست 
پس خلایق در جفای عقل شد


صورت عقلش به خاک عشق دید
خلقتی صاحب‌عزای عقل شد 


هر سویی آواز بی‌عشقان رسید
گوشه‌ها پر از نوای عقل شد


گفت عقل و خورد عقل و برد عقل
ملّت غم مبتلای عقل شد


حلمی از اوصاف راه عشق گو
این غزل که شوربای عقل شد

جان بی‌عشقان فدای عقل شد | غزلیات حلمی

موسیقی: Ara Malikian - Kach Nazar

۰

قدم در راه گداختن

غمت غریب و تنهاییت عظیم، ای تو بر سر دوراهی جهان خویش ایستاده! یا این سو یا آن سو، و مجال انتخابْ کوتاه، و توفان عشقْ عظیم آنگاه که بگویی آری، و دیگر هیچ چیز همچون گذشته نخواهد بود. تو بگویی آری، از اعماق دل، و عشق بشنود، و دیگر هیچ چیز همچون هیچ چیز نخواهد بود. 


غمت غریب و تنهاییت عظیم، 
ای تو بر سر دوراهی جهان خویش ایستاده! 


و آفتاب دیگر خواهد شد و شب دیگر خواهد شد و روز دیگر. سنگ دیگر خواهد شد، حیوان دیگر و انسان دیگر. و چون تو انتخاب کنی و قدم در راه بگذاری، و چون بهتر بگویم: «قدم در راه بگدازی.»


حلمی | کتاب لامکان

بر سر دوراهی |‌ قدم گداختن | کتاب لامکان

موسیقی: Of Monsters And Men - Love Love Love

۰

انحراف به راست

برای آنکس که در وسط است راه راست هم انحراف است.

حلمی

راه وسط | کتاب لامکان

۰

مثنوی آتش

چه باشد زهد جز ایمان‌فروشی؟ 
به جای جانسپاری جان‌فروشی


به صحن دیده‌ها افتی و خیزی
نه با نفس ریایی می‌ستیزی


خوشا ای روسپی تن می‌فروشی
نه چون زاهد برهمن می‌فروشی


تو را این بندگی در صحن خلق است
که نان و خانمانت رهن خلق است


تو نه حق بهر حق گم می‌پرستی 
تو ای پوسیده مردم می‌پرستی


سر سجاده‌های خودنمایی
به کوی خلق حیران هوایی


تو را در بند خود ابلیس دارد
چو تو بس بنده دامن‌خیس دارد


مجیز عقل گفتی مرد ترسان
که عقلت دست گیرد کوی رحمان


ولیکن عقل بردت کوی شیطان
و شیطان گفت ایشان را بسوزان


بسوز ای روسپی خودنمایی
که آتش داد پیغام رهایی


بسوز ای خفته روزی سر برآری
بسوزی تا بدانی چیست یاری


حلمی

مثنوی آتش | حلمی

موسیقی: تانیا صالح - طریق الحب

۰

امروز روز دیگریست..

امروز روز دیگریست، باید جنون آغاز کرد
بایست در روح آمد و در کار دنیا ناز کرد
امروز باید عقل را در کوچه سنگ‌انداز برد
آنگه رهی از آسمان باید به دنیا باز کرد

حلمی

امروز روز دیگریست..

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان