کار از روش خفایی ماست
بنهفتن پارسایی ماست
ما را ز برون چو خود ببینند
این حربهی آشنایی ماست
خلق آمد و شد به خویش دارد
دل قاصد بیصدایی ماست
نازاده کجا توان بمیرد
خاموشی ما خدایی ماست
این خرقه ز بوی باده مست است
این مستی ما همایی ماست
جانم شرف شراب دارد
این جام به همنوایی ماست
آنی که فلک ز اِنس دزدید
در هیبت ناکجایی ماست
ای عظمت آرمیده برخیز
در خویش که راه غایی ماست
حلمی سخن ستاره بسرود
این قول و غزل رهایی ماست