جمعه ۲۲ فروردين ۹۹
پشت پرده بازی پنهان کند
جان بگیرد از گِل و گِل جان کند
خانهی خواب است و ویران خوشتر است
روز دیگر بگذرد این آن کند
واصل جامانده سوی خانه شد
بادبانی جرئت توفان کند
خانه و این رنج راه بیکران
هر که را آتش به خود فرمان کند
عاقلی خشمید از کار عاشقی
تا مگر این سوختن درمان کند
این چنین راه نجاتش هیچ نیست
تو بگو حتّی به سر قرآن کند
چاره را در معبر میخانه جو
جرعهای جان دیو را انسان کند
حلمی از صبح ازل دیوانه بود
نه چنین دیوانگی پنهان کند