سه شنبه ۸ مهر ۹۹
میدانم که جان من بر زمین رشد میکند. تمام آنچه بر آسمانهاست را خرج زمین میکنم. تمام آسمان را در مشت میکنم و بر زمین میکوبم. یار چنین خوش میدارد.
یار چنین خوش میدارد؛ کوبیدن دستگاههای غم و افراشتن مشتهای شعف. یار چنین خوش میدارد؛ ترکتاز بیصفت متجاوز را در خاک خویش کوفتن.
آسمان در این لحظه گشودهست. ای سخن پارسی، خوش آیین رقص به پا داشتهای. ای پارسی تو را نیز از خمودی اعصارت بیرون کشیدهام و گوشههای غم و مصیبت و نوحهات یک به یک بر سر بتان نوحهخوان بیوجودت تکّهتکّه میکنم.
حلمی | کتاب آزادی