اگر اصولگرای مذهبی آدم نشود و دست از تحجّر و خودشیفتگی و مداخله در کار مردم برندارد و افسادطلب منافق دین باز به سزای اعمالش نرسد، این سرزمین هر آینه که ویران گردد. ناگهان خداوند نظر برخواهد گرفت - که هر آنچه امروز هستید نیز به همان یک نظر است - و دستی بالا خواهد رفت و ملّتی در خاک و خون خود خواهد تپید تا بار دیگر از پس سه تهاجم بزرگ - اسکندر، اعراب، مغول - برای بار چهارم در طول تاریخ جمعیّتی که نتوانسته دست از آداب و رسوم جاهلانه اش بکشد و از چنگال رخوت و ابتذال و تکبّر خود را رهایی بخشد، و در آگاهی حیوانی سخت زنجیر شده، توسط نیروی شیاطین زمینی این بار نیز به دستان غرب تنبیه گردد و دیگر به فرمان آخر - آنگاه که دیگر از تمام فرمانها سرپیچی شد - نه چنان به روال سابق که در اندازه کوچکتر شود، که این بار هزار تکّه گردد و در هر تکّه صد سال و هزار سال با خویش و بیگانه بستیزد. چرا که آن زمان که در اقلیمی شعله های شرارت از هر سو زبانه گرفت و هیچ خیری را عزم و نیّت خواباندن آن شعله ها در میان نشد، پس شرّی اعظم از بیرون وارد شود و کارها یکسره کند. چرا که این دعوتی از درون به شرّ اعظم است و این حکمت همه ی تسخیرهای بزرگ تاریخ است.
بی شکّ اتّحادی درنخواهد گرفت، پیش از آنکه خائنین به دار مجازات آویخته شوند و بی شکّ مفسد از میان نخواهد رفت و ملّتی آرام نخواهد گرفت و دشمنان به خود نخواهند لرزید پیش از آن که خبیثان به سردخانه ی تقدیر افکنده شوند. به دست چه کسان؟ به دست ایشانی که لااقل به اندازه ی سر انگشتی از ایشان پاک باقی مانده است. ورنه پیروزی آن همه جنگ ها به یاری حقّ و حضور خاموش و بی امان نیروهای الهی در صحنه های نبرد - بی آنکه شما هیچ نام و ذکری از ایشان بدانید و هیچ رخی از ایشان بر شما فاش باشد- به لحظه ای به باد خواهد رفت. چرا که مردمانی نیز باید با فساد ناراستی و نامدارایی کنند و آنجا که ناشکری از حدّ گذشت و خاک امن پس از آن قدری از زمان که برای آن تعیین شده است بستر آزادی - این عطیه الهی- نگشت، همان بهتر که نه آزادی باشد و نه امنیّت.
هیچ چیز نزد حقّ زبون تر و ناراست تر از این نیست که فردی و ملّتی بر خود قانونی سازد و آن دیگر خود از آن سرپیچی کند و از خطّی که خود به پا کرده بیرون شود. پس بر زمین به چه ماند؟ زیباست؟ خوش می رقصد؟ خوش ساز می زند؟ خوش صداست؟ ورزشکار است؟ هنرمند است؟ آزاد است؟ با اخلاق است؟ عدالت را برپا داشته؟ جهان را به علم خویش مزّین کرده؟ به چه ماند؟ که در غرب و شرق فساد کند؟ که انگل وار با تظاهر و دسیسه و خودپرستی گذران کند؟ که عبث بگردد و کار نکند و ارتشا و اختلاس و احتکار کند؟ خدا را، خدا را، محض رضای خدا، هر خدایی که می پرستید - هر چند انگاری که هیچ شما و خدا را با هم میانه نیست - بگویید پس بر زمین بهر چه ماند؟
پس تا نسیمی از آزادی وزیده نشود و پرچمی از عدالت به اهتزار در نیاید محال اندر محال که نجاتی در کار باشد. وگرنه حقّ همان که بیگانه به هزار پاره تان کند، که آن زمان که دست نگهدار حقّ از آسمان شما به کنار رود، از آستین بیگانه به چماق تنبیه به بیرون خواهد آمد.
دو صد پیغمبر و صد عارف از عشق
میان آمد که گوید راست باشید
چنان گر با ریا میراث دارید
دگر آنگونه که حقّ خواست باشید
جاری باد اراده ی پروردگار متعال در این زمانه که از تاریکی سیاه تر است و این آزمونی ست برای نوردیدگان و بر پادارندگان موسیقی خدا.
سید نوید حلمی
🔺#هشدار_معنوی
🔺#وضعیت_فوق_قرمز
🔺#خطر_از_رگ_گردن_به_ایران_نزدیکتر_است
🔺#قانون_را_بر_پا_دارید
🔺#به_یاد_آورید: #استقلال + #آزادی
🔺#وقت_تنگ_است
🔺#نظر_الهی_ابدی_نیست
🔺#به_سرعت_آدم_شوید