عشق دمی صامت است، میوزدت هیچوار
در شب طوفانیات ساده کن این کار و بار
شعلهکشان مستِ مست، نیست شو زان هستِ هست
ریشه بسوزان برو خاک شو زان خاکسار
عشق شفا میدهد زین همه دیوانگیت
رنج فنا میشود از دم آن مشکبار
قلک آگاهی خاک و فلک در شکن
روح شو پرواز کن زین خرک مرگبار
راحت جانان طلب، غیب شو پنهان طلب
هو بزن و نعره کش، گنج شهانی بیار
رحمت حق میرسد، نور فلق میرسد
عاشق و دیوانهوار بذر جهانی بکار
خمره بیار و ببر سکّه و گنج شراب
نوش کن و جام زن، یک نه هزاران هزار
حلمی عاشق برو مست شو هر روز و شب
از سر خود وارهان زحمت چرخ نزار