چهارشنبه ۲ تیر ۰۰
پنجرهی اشراق خود را بگشایم و از بالاترین آسمان، تازهترین هوای عدم را استشمام کنم. آن دونان را از یاد برم و دفترهای سیاه اعمالشان را ببندم و تحویل اربابانشان دهم. آنها کهاند که بتوانند دمی خاطر آفتابی مشوّش دارند.
نه خطّی و نه نشانی. اینجا نه انفجاری که آغازی را رقم زند و نه آفرینشی که در خود خم شود و به پایان رسد.
تنها صدا،
اخگرانی در میان و گرداگرد،
و جامی که مغانه سر میکشم.
حلمی - کتاب اخگران