آنان که بی وقفه دست گدایی به آسمان دراز می کنند، در حالی که از شفقّت و درک بویی نبرده اند و خود را از دیگر انسانها بیشتر دوست می دارند، چیزی دستشان را نمی گیرد. شاید مالی چرک از دنیا، و سلامتی تن و مقامی پست و قوامی پوچ، که همه با مرگ به خاک می شوند. و چه مرگی زار، مرگی وامدار.
و اینها همه طلبهای دنیوی ست و آنان که خدا را دوست می دارند و انسانها را از خود بیشتر دوست می دارند و حیوانات را از خود بیشتر دوست می دارند -و حتّی تو بگو یک ذرّه از عالم خدا را بیشتر از خود دوست می دارند- از خداوند منّت کش این چرکی ها نیستند و هر چه بخواهند خود برایش زحمت می کشند و آن را نیز به نام خدا تمام نمی کنند. چرا که از خدا چیزی دست انسان را نمی گیرد.
خداوند تنها به کار روح است و تنها به درخشش و شکوفایی معنوی یک فرد اهمیت می دهد و هیچگاه ندایی جز این نداها که "خدایا چگونه خود را بشناسم، چگونه به تو و مردمانت خدمت کنم و چگونه و از چه راهی از مال و وقت و سلامتی و هنر خود در کار تو کنم" نمی شنود. نجواهای زار دزدان و زجّه های طفلان طلبکار را نمی شنود و اگر بشنود کار ایشان را به شیطان وامی گذارد.
حلمی | کتاب لامکان