عشق رزمیست، و عاشقی همه فنون رزمندگی. سکون ناآرام شنیدهای؟ عشق، خروش سکوت است به گوشهایی که گشودهاند، به قلبهایی که پارهپارهاند، و به چشمهایی که اگرچه فروبسته میشوند امّا دمی نمیخوابند.
عشق اگرچه به یکباره رخ میدهد، امّا به یکباره نیست. چون شعلهایست آرامسوز، چون نسیمیست که در بطن خود بذرهای طوفان میپرورد و بر جانهای آماده میپاشد.
عشق، شعر نیست که از بر کنی، و اگر شعر است شعر آگاهیست. عشق، بازی نیست که تماشا کنی، و اگر بازیست بازی مرگ و زندگیست. عشق، کتاب نیست که بخوانی، و اگر کتاب است کتاب مبارزات است.