آیا آزادی طلب کردنی ست؟ آزادی گرفتنی ست؟ نه، آزادی ساختنی ست. آزادی، بافتنی ست. آنجا که آزادی باشد آن را نتوان دزدید، آن را نتوان محو کرد، مگر آن سایه ای بی رمق باشد. آری ای دوست، آزادی ساختنی ست و بی مایگانی که آزادی خویش از دست رفته می دانند، نمی دانند که هیچ گاه آزاد نبوده اند. آن آزادی که بتوان ربود، آن حقّ که بتوان بالا کشید و مصادره کرد، دروغی زشت و جعلی نارواست. باید هر چه بتوان دزدیده شود، دزدیده شود، هر سایه ی کوتاه محو شود و هر بنای فروریختنی فرو ریخته شود. و آن گاه که همه چیز ویران شد، کودک به گذشته می نگرد و به این ویرانه ها می نگرد و به آن پستانها و دستها و آغوشهای که از کف رفت، آه، کودک من! تو امروز در حال بالیدنی، آن از پستان آویختن ها آزادی نبود، آن ضرورتی به هنگام بود و حال که وقت برپایی توست، تویی و دستان تو و آزادی، چنانی که دوست می داری.
آری بر فراز ویرانه ها، آزادی ساختنی ست و دیروز هرگز بازنخواهد گشت، چنانچه که درخت بذر نخواهد شد و کودک نوپا، نطفه ای در زهدان. دیروز مرده است و خاطرات و عناصر سایه گرچه چون اهریمنان در هجوم اند، باری در این نبرد «حال» پیروز است و انگشتان سحر تا نیمروز مقدّر پرده ها کنار خواهد زد.
حلمی | کتاب لامکان