دوشنبه ۵ خرداد ۹۹
با نام خداوند پرآوازهی جام
کز نور و صدا داد مرا جامهی نام
زان حقّ هماره جان به پرواز برم
بیدار کنم مردم خاموش ظلام
ماهیّام و در چشمهی دل رقصکنان
پروانهام و شعلهصفت، دامبهدام
سرمایهی درویشی خود خرج کنم
از برکت جام یار و زین بادهی خام
هر شب چو به معراج روم تا رخ دوست
صبحانه شراب تو زنم حسن ختام
نذر من دیوانهی محتاج چه شد
زان باده که بردم از لب یار به کام؟
پیمانهکشم، از من دیوانه مپرس
زین گردش بیپایه و این نسخهی عام
رمزی و کلیدی به در و منزل ماست
بر هر که بخواند این خط راز سلام
حلمی که ز قسمت تو این جام گرفت
در حلقهی مستان شد و پیوست به جام