يكشنبه ۱۷ مرداد ۰۰
اگر حکم مُغان باشد که تو با سر به سنگ آیی
جهانی پشت سر باشد به یک آنی به چنگ آیی
مشو غرّه به ابلیسان که ابلیسی کنند از نان
چو نان از دیگری آید تو در آن وقتِ تنگ آیی
در آن تنگی تو میبینی خدا با هیچ ابله نیست
نه بتوانی که بگریزی نه بتوانی به جنگ آیی
نه بتوانی به سر خیزی که من آن نور اللهام
نه بتوانی کمر گیری و در اوهام رنگ آیی
مشو غرّه به تخت و نام، دهان بگشایدت این دام
خوشان اندازت از بام و در دامان ننگ آیی
شنو از حلمی عاشق یکی پندانهی آتش
اگر حکم مُغان باشد به یک آنی به چنگ آیی