پنجشنبه ۲۲ خرداد ۹۹
برو ای روح به خانههای شاد! برو ای روح به آبادیهای آزاد! برو آنجا که هنر میدانند، رقص میفهمند و آزادی. برو آنجا که عشق از شش سو سرازیر است و خاصان چو تو میرقصند و آوازها از تو زیبا برمیآرند. برو ای روح به خانههای آباد! این تیغ عشق بود که گردنت برید.
غیرت عوعو کرد، فرداش سپیدهدم گردن زدم. عصب برآمد و جوشید، غضب لنگید و خروشید، فرداش سپیدهدم گردن زدم. شب بود و ظلمات تا انتهاش میگسترید. شب بود، شبی تلخ، تبکرده از سقوط، لرزیده از فروپاشی. آری، تو شب فرو میپاشی!
شب توفیده نالید،
روسیَه زارید،
تا بلکه نجاتی.
فرداش سپیدهدم گردن زدم.
حلمی | کتاب آزادی
موسیقی: Irfan - Ispariz