شنبه ۹ مرداد ۰۰
ای خوابفتاده بس که بیراه زدی
صد طالع خنده بر سر چاه زدی
تا کی به غرورگاه میدان بچری
بیگاه رسیدی و به بیگاه زدی
بر شانهی رود تکیه نتوان به غرور
با قامت دریوزه قد شاه زدی
شاهین فلک سوی تو هم باز رسد
امروز اگرچه ساز دلخواه زدی
آن ماه سویت باز به فریاد رسید
حلمی چو که نقش عشق بر آه زدی