سوی تو آوارگان در هر جهانی کوبهکو
مردمان آفتابی در پیات دیدارجو
سازهای روح را بر بیکسان بنواز خوش
وصلهای عشق را بر خاضعان برپای گو
موسیقی: Omar Faruk Tekbilek - I Love You
سوی تو آوارگان در هر جهانی کوبهکو
مردمان آفتابی در پیات دیدارجو
سازهای روح را بر بیکسان بنواز خوش
وصلهای عشق را بر خاضعان برپای گو
موسیقی: Omar Faruk Tekbilek - I Love You
ای تو را خوش یافتن نایافتن
خاطرت با زلف پنهان بافتن
تو مرو از دل مرو از خوابها
تو مرو از منظر بیتابها
خوش نشین بر طاقهای روحوش
در دل بیخوابهای نوحوش
تو درون منزلی صد سالها
ما برون از منزلیم از قالها
ما درون گشتیم و دنیا هیچ شد
نزد ما دیروز و فردا هیچ شد
منزل حال آمدیم از گورها
مرده بودیم و کنون در سورها
سال و ماه و روز و ساعت پوک شد
عقل پروایی بتی مفلوک شد
قبلهی ما خاک بود و حال دل
خانهی ما مسجد و امسال دل
آنچه در کوی کلیسا کال بود
در تو یابیدیم و روح حال بود
ادّعای هندوان بشنید دل
حق ولی در نزد تو یابید دل
ای رها از غربها و شرقها
در میان ای شاه رعد و برقها
تو بمان با دل که دل از توست پاک
از تو این حرف و سخن خاموشناک
هر چه که بینم از جهان
قصّهی موجی و کفیست
این همه جنگ و قیل و قال
شعبدههای فلسفیست
موسیقی: Max Richter - Finale
ز شرق آفتابش غنچه سر زد
طلوعش عقل بدکین را تبر زد
نگاهش شور دیوان را خمش کرد
زبانش آتشی بر خیر و شر زد
موسیقی: Sedaa - Homeland
عشق باشد خدمت آن ماه سرخ
رقص در آغوش آن همراه سرخ
عشق باشد رفتنی بیبازگشت
تا سرای خامش آن شاه سرخ
زندگی نو شد به دست پاک عشق
ای خوش این نو گشتن افلاک عشق
ما خوشان را هر دمی دیدار خوش
در نهان با مردم بیباک عشق
بزرگواری و بزرگی از تو نیرو میگیرد. هرچند در گوشههایی و به منظر جهان نیستی، لیکن ناگریز جهان از تو پر است، و جهانیان گرچه از تو بیخبرند، از تو پرند. عاشقی و عشق از تو به خود مجهّز است. عاشقی از توست که عاشق است، محبوب من!
آوازهی توست در هر سو، ای بلندترین آواز خاموشی! ای ناخواندهترین کلام و ای کلمه از تو ملبّس. کلمه تویی که در جهان پاشیده. کلام تویی و نام تویی در هنگامهی وصل، و در بیرحمترین هجرانیها، آن هنگام که هجرانی به شوق وصل تو در طرب است.
طرب تویی. تب تویی در این طولانیترین شب. خواب تویی و بیداری تویی و زاری در این طربناکترین هنگامهی بیزاری تویی.
حلمی | کتاب لامکان