سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

به آرایشی نو..

به آرایشی نو برمی‌خیزیم. مرده بودیم، دیروز بودیم. سر از خاک برمی‌آریم. نوزاده‌ایم، امروزیم، دیگریم.

به صبوری عزم کن. بگذار کلمات سخن بگویند، نقش‌ها برقصند و آوازها خود از سینه‌ی عشق برآیند، و تو این میان هیچ‌کاره‌ باشی. خشم چون می‌آید با خنده خاموشش کن، غبطه را تسخر زن و حرص را به هیچ گیر.

شانه‌های تاریخ می‌لرزند، هرآینه که فروپاشد از بارهای دیروز.
شانه‌‌های عاشق نیز می‌لرزند، لیکن از وظیفه‌ی رقصان حال.

حلمی | کتاب آزادی

شانه‌های تاریخ، شانه های‌عاشق | کتاب آزادی | حلمی

۰

هم اوّل تاریخ تو، هم آخر تاریخ..

هم اوّل تاریخ تو، هم آخر تاریخ تو 
محفل به محفل دم به دم بر منبر تاریخ تو


هم سجده‌ی محراب تو، هم چرخش مضراب تو 
هر صحنه‌ای هر گوشه‌ای بازیگر تاریخ تو


آن مغرب خودخواه تو، این مشرق گمراه تو
هر چشمه‌ی خون‌گشته بر خاکستر تاریخ تو


در روح چون برخاستم دیگر زبانم کور شد 
چون دود من بر آسمان، در مجمر تاریخ تو


با من ز راز عشق گو، فردا مرا در کار نیست 
در رفته از ادوار من، در هر سر تاریخ تو


بی مرز در هر آسمان، از قلب حق تا بر زمین 
هم این ور تاریخ تو، هم آن ور تاریخ تو


آن خنده‌هایت، مرحبا! دیوانه‌ام، دیوانه‌ها! 
حرف از زبانم پر کشید، ای کافر تاریخ تو


وه این شب بی‌انتها، معراج ما، معراج‌ها! 
حلمی سخن را خواب کن، بگشا در تاریخ تو

هم اوّل تاریخ تو، هم آخر تاریخ تو  | غزلیات حلمی

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان