سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

شطح با ما نیست، اینجا عشق هست

شطح با ما نیست، اینجا عشق هست
خرق عادت کفر و با ما عشق هست


دل سراپای وجودش راستی‌ست
راستی دیدی که ما را عشق هست


بی‌خطایی نیست در کار سلوک
چون خطا را هم سراپا عشق هست


بی‌خطاپندار را آفات برد
این کمالات خطا با عشق هست


سر زدیم از خویش و افتادیم باز
بعد از این هم رو به بالا عشق هست


کمتر از ما در همه عالم که بود؟
گفت خورشید سجایا: عشق هست!


ای عجب زین شمع خودسوز کمال
آه چشمانش دو دریا عشق هست


رفت روزی دیگر از تقویم عشق
گفت حلمی باز فردا عشق هست

شطح با ما نیست، اینجا عشق هست | غزلیات حلمی

۰

از دست خودم گریزپایم

از دست خودم گریزپایم
من زاده‌ی شهرِ هیچ‌جایم


من میر خودم، خدای بنگر
در من که حواله‌ی خدایم


بشکوفه زدم چو از دم دوست
بشنو نفحات مُشک‌سایم


آسوده نی‌ام که خوابگردم
دلداده نی‌ام که دلربایم


چون جرعه زنم ز باده‌ی عشق
بر باد‌ چو باد و بادپایم


حلمی سَیَلان روح می‌نوش
از کِی‌نفسان آریایم

از دست خودم گریزپایم | غزلیات حلمی

۰

سوی ما گردی؟ به پنهان دلیم

ما در این خانه مقیمان دلیم
پیش و پس را کشته در جان دلیم


نیست با ما نی زمان و نی مکان
سوی ما گردی؟ به پنهان دلیم


حرف با ما بی زبان در خویش زن
گوشهای روزگاران دلیم


کار ما را بی بدن در روح بین
در بدن هم از سواران دلیم


هم گم‌ایم از خویش و هم از دوستان
مَه‌فروپوشیده یاران دلیم


اینِ عقل و دین به هر سو ریخته‌ست
آن بجو ای جان که ما آنِ دلیم


گرچه با شاهی و ماهی شوکت است
برکت ما این که دربان دلیم


حلمی از این رازها با خویش گفت
تو شنیدی، گو ز خویشان دلیم

ما در این خانه مقیمان دلیم | غزلیات حلمی

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان