سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

من و یار و راه ماندیم..

نه به آسمان بیفتد ره هر خیال‌خویی
که به آسمان حرام است به جز عشق راه جویی
چو به حلقه خاست لیلی همه کس ز حلقه برخاست
من و یار و راه ماندیم و وصال و گفتگویی

حلمی

نه به آسمان بیفتد ره هر خیال‌خویی | رباعیات حلمی

۰

آن راه؛ عشق

هزاران به راه می‌آیند و کمتر از یکی باقی می‌ماند. آن روح است که از خویش کم شده است، آنگاه که همه چیز را تاب آورده است. آنگاه که همه چیز تجربه شده است، هیچ‌چیز تجربه خواهد شد. آنگاه که زمان دانسته شد، نوبت دانستن بی‌زمان است.


روح باید راه را بجوید و تنها آن راه را که یکی‌ست، و از تمرین کردن راههای بسیار و روشهای گوناگون بپرهیزد، و راه یکی هم نیست و چون از یک در زبان آدمی عددی کمتر نیست گویند راه یکی‌ست. بهتر آنکه گفته شود آن راه که جز آن نیست.


"به خویش می‌خوانم و از خویش می‌گسیلم. زهی خیال باطل مرگ، زهی خیال باطل راندن. این منم که می‌میرانم، این منم که می‌رانم، و این منم که بر می‌خیزانم، به هیبتی و جانی نو از شعف." :عشق.


حلمی | کتاب لامکان

آن راه؛ عشق | لامکان

موسیقی:‌ Niklas Paschburg - Insight

۰

مهدی تویی

کوتاهی و بلندی از توست، در برون پستی و بلندی خویش می‌بینی. خواب از تو و بیداری از توست. هوا از توست، جغرافیا از توست، حاکم نادان تو و مردم دانا از توست. راه از میان قلب تو آغاز می‌شود و آب از چاه زنخدان توست. 


سامان تویی و خرابات تو. شور تویی و شار تو. سر چون فرو می‌آید آن خوف از توست و جان چو برمی‌خیزد آن ذرّه‌ی جسور توست. ضرب از توست و آهنگ از توست. چنگ از تو و جنگ از تو.


تاریخ تویی و عیسی بر چارمیخ تویی. موسی در گذر از نیل تویی و بنی اسرائیل تویی. محمّد تویی و قرآن از توست. دیروز تو بودی، امروز تویی و فردا همه از سینه‌ی توست. تویی که شمشیر بیداری از ظلمت خویش برون کشیده بر خویش ظهور خواهی کرد. مهدی تویی و آخرالزّمان تویی و عصر نو از توست. 


حلمی | کتاب لامکان

مهدی تویی |‌ کتاب لامکان

موسیقی: تبرا - نور

۰

باید از انسان برخاست

از خویش سخن می‌گوید، انکار می‌کند، می‌ترسد، شک می‌کند، می‌پرسد، تأیید می‌کند، تکذیب می‌کند. آرام می‌خواهد، لیکن آرام نمی‌گیرد، چرا که به راه نمی‌افتد.


در سکوت می‌راند، از عشق سخن می‌گوید، نمی‌ترسد، در یقین می‌بالد، نه تحسین می‌کند و نه می‌نالد. آرام نمی‌خواهد، لیکن آرام است، چرا که در راه است.


هیچ حرفی، هیچ عقیده‌ای، هیچ نشانه‌ای. هیچ ‌کس نخواهد آمد. آنکس که می‌خواهد، برمی‌خیزد. آنکس که باور دارد، عمل می‌کند. جویای برکت حرکت می‌کند، می‌بخشد، به پیش می‌راند. عشقْ قطعی‌ست، حقیقتْ مسلّم است، یارْ حاضر است. انسان در شک است، انسان غایب است، انسان حرکت نمی‌کند. خوابها هیچ، انقلابها پوچ. انسان تاریک است، باید از انسان برخاست. 


حلمی | کتاب لامکان

باید از انسان برخاستن | کتاب لامکان

موسیقی:‌ Joe Hisaishi - Princess Mononoke Symphonic Suite

۰

مستقر در ماه شو، در راه شو

مستقر در ماه شو، در راه شو
پیچ و تابان همچو دود آه شو
درد را طاقت بیار و مرد باش
بر چنین آتش‌وشی چون کاه شو

حلمی

مستقر در ماه شو، در راه شو | رباعیات حلمی

موسیقی: راجنا - رقصیدن با خداوندان

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان