سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

همه واصلان گریزند ز دمی که جام گیرم

همه واصلان گریزند ز دمی که جام گیرم
که به تک روم میان و دو جهان غلام گیرم


جاعلان و خامخواران، ناقدان، ددان، نزاران
هر چه را حلال خوانند همه را حرام گیرم


من و این ره میانه که به هیچ خامه ره نیست
ز کناره چون بپاشم به میان نظام گیرم


چه توام دلم!‌ نگارا! من و حرف خویش؟ هرگز!
هر زمان بمیرم از خویش ز شما دوام گیرم


به چه آزمون دشوار ز فصول جان گذشتم
چو سفر نمودم از خویش وقت آن که نام گیرم


دانش خام سویم تاخت که تو کهنه ای و گفتم
کهنه ام عزیز، بسیار! کی سوی تو خام گیرم


رغبتی غریب دارم که شبان ز راه پنهان
برکشم قداره از جان ز غم انتقام گیرم


قسمت خواص با تو که به علم محض سوزند 
آمدم ز راه باریک سوی خلق عام گیرم


من خواب و حرف بیدار؟ نه ز خود سخن نگویم
نیمه شب به شهر مستان غزل از تو وام گیرم


به دمشق عشق بنشست رهزن خیال و غم نیست
حرف حقّ چو تام خیزد حال غم تمام گیرم


حلمی از تو همرهی خواست که به دشت عشق تازد 
چه کنی به گوشه، ای دال! آمدم که لام گیرم

همه واصلان گریزند ز دمی که جام گیرم | غزلیات حلمی

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان