سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

«مثنوی دین‌فروشان»

دین‌فروشان یک زمان صوفی شدند
یک زمان روی دگر کوفی شدند


این دکان و آن دکان هر دو یکی‌ست
خشکی فکر و زبان هر دو یکی‌ست


هر دوشان را قبله سوی مشتریست
هر دوشان را قبله‌ی خیر و شریست


حرف بازار و فروش است ای عزیز
این یکی با لطف و آن یک با ستیز


حرف حق بازار خلق‌الله نیست
در حریم شه به اینها راه نیست


صوفی و کوفی دوشان را یک ببین
جنگ بازار است و کالا چیست؟ دین


آن یکی آوازه‌جوی خوش‌زبان
این یکی زاریده‌ی فتوی‌پران


هر دوشان را کوری و جهل و ریا
بردگان این من دارالهوا 


راستی چون بنگری هر دو چپ‌اند
لقمه‌ی هم را ز هم هی می‌قپند


دم‌زنان از خلق و بی‌حق هر سویی
یا به الله‌الله و یا هوهویی


بشنو از شوریده‌ای این مختصر
سوی حق آزاد شو زین هر دو خر


حلمی

مثنوی دین‌فروشان | حلمی

۱

شاعر چه کند اینجا، من شعر چه می‌دانم

شاعر چه کند اینجا، من شعر چه می‌دانم
یک شعر نگفتم من در عمر پریشانم


من طبل خداوندم، فارغ ز همه بندم 
همبال عقابانم، همنعره‌ی شیرانم


گفتند که تو اینی،‌ گفتم که نه من اینم
 گفتند تو پس آنی، گفتم که نمی‌دانم


دانم که چو دریایم، می‌خیزم و می‌آیم
کشتی خداوندی در بحر غزل رانم


من شعله به کف دارم، جان قلمم آتش
هر سو قدمم آتش، من مشعل یزدانم


ترسی تو ز من؟ حقّت! ترس تو دم لقّت
سوی تو چه می‌آیم، بقّ تو چه می‌خوانم


تا اوج فلک رفتم، آن اوج مرا کم بود
در جان من این غم بود کان اوج بلرزانم


خلقی‌ست همه لرزان، ترسیده و لق‌لقّان
دندان لقت را من ای خلق بپرّانم


حلمی همه حرف حق بسرود و کسی نشنید
وقت است که خرگوشان بر شعله بچرخانم

شاعر چه کند اینجا، من شعر چه می‌دانم | غزلیات حلمی

۰

حرف حق در دست و پرسش‌ها خموش!

حرف حق در دست و پرسش‌ها خموش!
چون بگوید عشق از خود، گوش! گوش!
بنگری سیمای عاشق، نور نور  
بشنوی بانگ حقیقت: نوش! نوش!

حلمی

حرف حق در دست و پرسش‌ها خموش! | رباعیات حلمی
موسیقی: موتزارت - اپرای فلوت جادویی - اورتور

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان