ای که ناگه آمدی ناگه مرو
منزل مه آمدی، بیمه مرو
یک دو برگی دفتر دل را بخوان
در ره دل آمدی، گمره مرو
ای که ناگه آمدی ناگه مرو
منزل مه آمدی، بیمه مرو
یک دو برگی دفتر دل را بخوان
در ره دل آمدی، گمره مرو
از آتش تو رنگ خوش
هم شیشه خوش هم سنگ خوش
گر صلح باشد صلح خوش
گر جنگ باشد جنگ خوش
ای جان پاک چنگزن، شوریدهی نیرنگزن
این خوابها را هیچ کن، این شیشهها بر سنگ زن
بیرنگ ناب دلربا، ای تاب بیتابینما
ای سازهی ناسازها، زان رازها آهنگ زن
شد برملا اسرار ما، شد بر هوا هر کار ما
افسار ما شد دار ما، این نبض و این آونگ زن
قبض است جانها باز کن، خاموشیات آواز کن
بر خانهمان پرواز کن، در سینههامان چنگ زن
آن شعلهی حق بر کشان، بیبالها را پر کشان
بیراهها را در کشان، بیعشقها را زنگ زن
ای ماه در بازار شو، ای سینه در پیکار شو
ای دست حق از ناکجا بر کلّههای منگ زن
حلمی به طبل نور زد، بیخود بُد و پرشور زد
حالی تو ای شوخ خدا زان نغمههای شنگ زن
غزل ۴۵۵.
قهر تو در پرده جام لطف توست
این همه آتش، سلام لطف توست
قهر تو بر ناکسان زیباست، هان
این چنین قهر از نظام لطف توست
عشق را هم موکبی بالاترست
هر که را در انتقام لطف توست
هر که را چون می زنی با تیر خویش
دیده ام من از نیام لطف توست
درک قهر عشق بس ناممکن است
هر که را در بار عام لطف توست
سالک خون دیده داند عشق چیست
زخم را داند دوام لطف توست
سوز را جانی بداند چیستی
کان سوی این هفت بام لطف توست
دوش بر دوشم کُهی افکند یار
گفت حلمی این طعام لطف توست
منبع: غزلیات حلمی
برای خواندن غزلیات حلمی در کتابخانۀ دلبرگ، روی آن کلیک کنید.