سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

بنگر به خلق ترسان، همه کس ز خویش نالان

بنگر به خلق ترسان، همه کس ز خویش نالان
همه سو دهان گشوده که دهد غذای رحمان


تو به جای خود نشسته به دو دست خودببسته 
تو نداده می‌ستاندی که چنین شدی پریشان


پس ناکسان روانی که چنین حضیض جانی
تو دکان عقل رفتی و شدی دخیل رذلان


ز تو عالم است گریان، ز تو خنده‌ها گریزان
تو برو ز خویش می‌شو تن و دست و پای بی‌جان


تو برو بمیر در دم اگرت سر نجات است
تو برو بمیر ای غم چه کنی به خلق غلیان  


خبرم رسید این شب گذر عظیم دارد
چو دهان خلق شوید ز حروف چرک افشان


به میان شب نشستم که سحر ز حلق گیرم 
سر دیو خلق گیرم بدهم به صبح رقصان 


دو جهان به پای عاشق، همه تن فدای عاشق
بشنو اذان عاشق به دف و حروف چرخان


به سرای وجد برخیز و ز بند خلق وا شو
نه به جز ترانه‌بازان دهد او عبور شادان 


نفسم گرفت زین شب که مرا ز خویش گیرد
به میانه خیز حلمی و به خانه خیز از جان

بنگر به خلق ترسان، همه کس ز خویش نالان | غزلیات حلمی

موسیقی:‌ Max Richter - Path 5

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان