سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

عقل آید به هر لحظه گریبان گیردم

عقل آید به هر لحظه گریبان گیردم
ساز اوهامم زند شاید که میدان گیردم
 
از یقین خالص آمد جان بدین راه گران
بنده‌ی ایشان نی‌ام، باید که سلطان گیردم
 
پام بر خاک خرابات و سر آن سوی فلک
خام پندارم مگر تا دست حرمان گیردم
 
باد بادا هر چه آید، باد بادا هر چه باد
دیگر از منطق نمی‌تابد به میزان گیردم
 
جام من پر کن پیاپی تا نیابم خویش را
باد بادا گر تو خواهی رنج دوران گیردم
 
خوش نی‌ام، غمگین نی‌ام، مستم، خرابم، عاشقم
چون ورای خیر و شرّم شاه پنهان گیردم
 
منطق طفلان به دور افکنده‌ام من قرن‌ها
منطق اصوات را خواهم به پیمان گیردم
 
دل به دل دریای نور است و صدا، دریادلم
هر که نامم را برد باید ز خویشان گیردم
 
گرچه نه خویش توام نه خویش خویشستان خویش
خیش‌ها بر می‌کشم تا خویش خویشان گیردم
 
صوت جانان می‌شنو از عمق جانم، گوش کن
هر چه گوید آن کنم تا سوز جریان گیردم

من همه افسانه‌ام، اینان چه دانندم دگر
کی تواند عقل هرزه کام آسان گیردم
 
حلمی از پرده برون افتاده چون خورشید مست
در پی‌اش رقصان شود هر کس که جانان گیردم

عقل آید به هر لحظه گریبان گیردم | غزلیات حلمی

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان