سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

دلم ربّ النّوعی داند که اسرار تو می‌خواند

دلم ربّ النّوعی داند که اسرار تو می‌خواند
چنان کردم که فرمودی و کس جز ما نمی‌داند


اگر چه دور در جسمیم و لیکن جانِ نزدیکیم
به دریا می‌زنم دل را و دریای تو می‌راند


من آن خورشید بیهوشم که از چشم تو می‌نوشم
تو آن دریای فرّاری که درد کهنه بنشاند


خلایق را نمی‌دانم چه دلخوش کرده‌ی هیچند
تو خود عشقی و ایشان را چرا عشقت بترساند


مرا موسیقی چشمت چنان از خود به در کرده
که گر افلاک در ریزد مرا نتوان بلرزاند


چنان در عشق رقصانم که صد کشور به هم کردم
ولی خاک مرا یک دم کسی نتوان بلغزاند


امین عشق تو حلمی به دنیایی که دنیا نیست
چنان خو کرده در طوفان که طوفانها بغرّاند

دلم ربّ النّوعی داند که اسرار تو می‌خواند | غزلیات حلمی

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان