سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

رقص را می‌بینم

این قلب سنگی باید گشوده شود. اینجا دیگر صحبت شاید و نمی‌دانم و نمی‌خواهم و اینها نیست. قلب سنگی باید گشوده شود و دست‌کم سه هزار سال تاریخ باید فرو پاشد و همه چیز از نو بر آید. 


لحظه‌ی شگفت زایش در پیش روست، انفجارها در پیش روست. مرگ‌ها، میلادها، رقص‌ها، شادی‌ها و شراب‌ها و شاباش‌ها در پیش روست. لحظه‌ی شگفت زایش، این بار نه از پیش، بلکه از هیچ. این بار همه چیز جور دیگری‌ست. 


رقص را می‌بینم که از دور آغوش عریان تپنده‌ی خویش گشوده است. موسیقی را می‌شنوم. اینها که می‌بینم مردمان فردایند، و این مردمان فردا، مردگان و عزاداران و به خاک و خون کشیده‌شدگان امروزند. ای مردمان فردا! این صبح شادمانه را عاشقان برایتان زاییده‎اند، در شبانی تلخ و تاریک و تباه. به شکرانه جامهاتان به سلامت عاشقان زنید و قدر دانید و شکر کنید و منّت گزارید که از این لحظه هیچ چیز بالاتر نیست.


حلمی | کتاب آزادی

رقص را می‌بینم | کتاب آزادی | حلمی

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان